امروزه ما با مدلهای مختلفی از بازاریابی از جمله بازاریابی احساسی روبرو هستیم که کمک شایانی در رشد تجارت ما و جلب اعتماد مشتریان بیشتری خواهد کرد.
در حقیقت تبلیغات احساسی به نوعی مخاطبین هدف ما را با چیزی فراتر از کاربرد معمول یک کالا یا خدمات آشنا کرده و به طور مستقیم از دغدغههای انسانی صحبت میکند.
در نتیجه احساسات مشتری جریحه دار شده و برند شما در سطحی عمیقتر با مخاطبین ارتباط برقرار میکند.
با توجه به رقابت بالای موجود در عصر بازاریابی دیجیتال حال حاضر،
یادگیری دانش بازاریابی احساسی و چگونگی استفاده از آن میتواند به منزله یک نردبان موفقیت جدید باشد.
با ما در این مقاله از وب جوان همراه باشید تا با مبانی تبلیغات احساسی آشنا شده و ببینید که چگونه میتوان یک استراتژی بازاریابی مفید طراحی کرد.
همچنین بخوانید : بازاریابی دیجیتال چیست و چه کاربردی دارد
واژه Emotional Marketing یا همان بازاریابی به شیوهای احساسی، به فرایندی اطلاق میشود که در آن احساسات و عواطف خاص انسانی را هدف قرار داده تا موجب متقاعد شدن مصرف کنندگان شود.
در واقع احساسات مشتری میتواند شامل شادی، خشم، غم و.. در موقعیتهای مختلفی باشد.
به این ترتیب در چنین مواقعی همراه شدن استراتژی بازاریابی یک شرکت نسبت به احساس مخاطبین خود، تا حد زیادی باعث جذب آنها به یک برند میشود.
بر اساس آمار موجود، برندهایی که از تاکتیک تبلیغات احساسی در استراتژی خود استفاده میکنند،
ارتباط عمیقتری را میان برند خود و مصرف کنندگان ایجاد خواهند کرد.
بنابراین قطعاً بازاریابی احساسی میتواند افراد بسیاری متقاعد به خرید یک محصول خاص، اشتراک گذاری یک محتوا یا حتی وفاداری بیشتری به یک برند کند.
به عبارت دیگر هنگامی که احساسات مشتری درگیر با یک برند خاص شود،
آنها احساس راحتی بیشتری کرده و حس میکنند این تجارت به نحوی مؤثرتر برای دغدغههای آنها عمل میکند.
اگر هنوز متقاعد به استفاده از اموشنال مارکتینگ نشدهاید، در اینجا ما چند دلیل اساسی از میزان تأثیر مفید بازاریابی احساسی بر تجارت شما را ذکر کردهایم:
تا به حال برایتان پیش آمده که با گوش دادن به یک آهنگ یاد مکان خاصی بیافتید یا یک بوی عطر خاص، همیشه شما را به یاد شخصی بی اندازد؟
در حقیقت خاطرات و احساسات ما به نوعی در برخورد با یک موضوع خاص، مجدداً بازخوانی میشوند.
تبلیغات احساسی نیز به همین روش عمل میکنند.
یعنی هنگامی که شرکت شما یک محتوای عاطفی را تولید میکند که به احساسات مشتری گرده خورده، احتمال خاطرهانگیز شدن و به یاد آوردن آن محتوا به طور مرتب وجود خواهد داشت.
در نتیجه با چنین سبکی از بازاریابی، هرزمان که مشتریان مجدداً دچار آن احساس میشوند، بی برو برگشت به یاد برند شما خواهند افتاد.
به طور مثال اگر شما در یک کافه، آهنگی به خصوص را شنیده و خاطرهای زیبا در آنجا داشته باشید،
بعدها با گوش دادن دوباره به آن آهنگ احتمالاً دلتان میخواهد که دوباره به این کافه بروید.
یکی از عمده دلایل محبوبیت شبکههای اجتماعی در میان مردم برای انتخاب برند و تجارت دلخواه خود، امکان ارسال نظر و ارتباط سریع با صاحبان آن کسب و کار است.
در حقیقت هنگامی که شما یک پست اینستاگرام را منتشر میکنید، فالوورها در لحظه میتوانند واکنش احساسی خود را نسبت به آن محتوا ابراز کنند.
در بازاریابی احساسی نیز، به دلیل درگیر شدن احساسات مشتری، آنها در اولین لحظات تعامل خود نظر میدهند.
به این ترتیب اگر محتوای احساسی شما موجب خوشحال یا غمگین شدن آنها شود، به احتمال زیاد به سرعت واکنشی فوری را از خود بروز میدهند.
همین رویه موجب شده تا مصرف کنندگان و مخاطبین جدید کسب و کار شما، همواره برندتان را با احساس ذکر شده بشناسند.
به طور مثال شما با شنیدن یک برنامه به نام خندوانه همیشه به یاد واکنشهای شاد افتاده و در مقابل با نام برنامه ماه عسل به یاد خاطرات نسبتاً غمگین خواهید افتاد.
تصور کنید که از دو وب سایت خریدی کاملاً مشابه انجام دادهاید.
پس از دریافت محصول خود، از سوی وب سایت اول با شما تماس گرفته میشه و خواهان دریافت نظر و میزان رضایت شما نسبت به کالا هستند.
در مقابل اما وب سایت دوم هیچگونه عکسالعملی نداشته و تنها کالا را به دست شما رسانده است.
احتمال خرید مجدد شما از کدام یک از این دو وب سایت بالاتر است؟
بخواهیم صادقانه به موضوع نگاه کنیم، اکثریت ما وب سایت اول را برای خریدهای بعدی خود انتخاب میکنیم.
چرا که پشتیبانی آن وب سایت به نحوی احساسات ما را از دریافت کالا و خدمات ارائه شده فعال کرده و حس مهم بودن میزان رضایت ما را القا کرده است.
به این ترتیب میتوان نتیجه گرفت که تبلیغات احساسی به دلیل ایجاد ارتباط عاطفی بیشتر یا مشتریان، آنها را ترغیب به خرید از برند ذکر شده نسبت به برند مشابه اما بدون حس عاطفی میکند.
همچنین بخوانید : تبلیغات دیجیتال چیست
همیشه یادتان باشد که یک مشتری را تنها به چشم یک نفر آدم نگاه نکنید.
به عبارت دیگر یک نفر دارای دوستان، آشنایان و خانوادهای است که احتمالاً با به اشتراک گذاری، نظردهی و.. در مورد برند شما از وی تأثیر میپذیرند.
در نتیجه اگر بازاریابی احساسی شما به گونهای این فرد را متأثر کرده و مثلاً موجب خوشحالی فرد شود،
بدون شک این موقعیت را با اطرافیان خود به اشتراک خواهد گذاشت.
به طور مثال ممکن است یک شرکت اعلام کند که بخشی از سود حاصل از فروش خود را به بیماران ناتوان کمک میکند.
در چنین موقعیتی این برند با الهام بخشیدن به بسیاری افراد، احتمالاً بازخوردهای بسیار مثبتی دریافت کرده و احساسات مشتری را در خرید، اشتراک گذاری و ارسال نظر برانگیزد.
حال که دانستیم تبلیغات احساسی چیست و چگونه کسب و کار ما را متحول میکند، بیاید به بررسی 8 راه کار طراحی یک کمپین موفق برای تجارت خود بپردازیم:
همچنین بخوانید : کمپین تبلیغاتی چیست
بدون شک ابتداییترین گام چیدن هر استراتژی بازاریابی موفقی شناخت مخاطبان تجارت مورد نظر ما است.
بنابراین در مورد آن چه که موجب برانگیختن احساسات مشتری میشود و واکنشی را به همراه خواهد داشت، تحقیق کنید.
شما باید دغدغهها، ترسها، خواستهها، رویاها یا خاطرات مصرف کنندگان خود را شناخته و به نحوی تبلیغات احساسی خود را به آنها متصل کنید.
همچنین بخوانید : استراتژی دیجیتال مارکتینگ چیست
بسیاری از برندهای ورزشی هستند که از سرگذشت ورزشکاران موفق در بازاریابی احساسی خود استفاده کرده و الهام بخش مخاطبین میشوند.
به طور مثال ممکن است در یک تبلیغ برند محصولات ورزشی، ببینید که ورزشکار فوق چه مسیر سختی را برای رسیدن به موقعیت کنونی خود طی کرده است.
در واقع این برند تلاش میکند تا با فعال کردن احساسات مشتری، به نوعی الهام بخش وی در رسیدن به هدف مشابه باشد.
در کنار این تبلیغ نیز برند تجاری خود را در ذهن مخاطبین ثبت میکند.
این استراتژی تبلیغات احساسی نیز مانند الهام بخش بودن تجارت شماست.
در حقیقت شما در این سبک تلاش میکنید تا نشان دهید که افراد میتوانند به اهداف بزرگ خود دست یافته و حتی آرزوهای بزرگتری را نیز در ذهن خود بپرورانند.
سپس ذکر میکنید که استفاده از خدمات و محصولات شما در این مسیر آنها را یاری میکند.
به عنوان مثال، یک آگهی تبلیغاتی مبلمان اتاق نشیمن ممکن است خانوادهای را در حال آرامش، شادی و دور هم روی مبل در حال تماشای فیلم و خندیدن نشان دهد.
به این معنا که مبلمان آنها ممکن است الهام بخش شادی در خانه باشد.
همچنین بخوانید : تبلیغات چیست و انواع استراتژی آن
بازاریابی مبتنی بر مکان میتواند پاسخهای احساسی ساکنان یک محل خاص را، هدف قرار دهد.
یعنی چنانچه شرکت و تجارت شما به طور مثال در شهر کرج فعال است، فرصتهای خدماتی خاصی را برای ساکنین شهر کرج ارائه کند.
کافی است به سادگی در تبلیغات احساسی خود، مکانهایی از شهر کرج را نشان داده و خدمات مورد نظرتان را ذکر کنید.
به این ترتیب احساسات مشتری ساکن در آن محل برانگیخته شده و حس میکنند ارتباط نزدیکتری را با برند و تجارت شما دارند.
نقاط عطف یا همان دکمههای فشار، جایی است که مخاطبین یک حس نوستالژیک را در ارتباط با یک شرکت، برند یا محصول پیدا میکنند.
همچنین در این احساس از تعطیلات خاص، رویدادهای ویژه مانند سالگردها و.. نیز استفاده میشود.
به طور مثال یک شرکت فروشنده دوربینهای عکاسی، ممکن است در بازاریابی احساسی خود از تبلیغی استفاده کنند که فردی در حال عکاسی با دوربین آنها از جشن فارغالتحصیلی باشد.
چنین تبلیغی میتواند احساسات مشتری را نسبت به تجربه خاص فارغالتحصیلی خود یا افراد خانواده فعال کند.
عشق و توجه یکی از احساسات بسیار مهم است که تقریباً میتوان گفت 100 درصد افراد از دریافت آن خوشحال میشوند.
بنابراین یک تجارت قطعاً با ابراز حسی که اکثر افراد به دنبال آن هستند، حس نو دوستی و انسانیت بیشتری را به نمایش میگذارد.
به طور مثال برند شما میتواند در بازاریابی احساسی خود، میزان تعهد خود به مشتریان و اشتیاق آنها برای طراحی یک محصول را نشان دهد.
در این سبک از تبلیغات احساسی، افراد احساس عشق بیشتری کرده و در نهایت تأثیرپذیری بیشتری خواهند داشت.
تا به حال چیزی از روانشناسی رنگها شنیدهاید؟
قطعاً رنگها میتوانند هریک واکنش احساسی خاصی را در مخاطبان ما ایجاد کنند.
از همین روی لازم است تا پیش از تولید محتوا، طراحی سایت، طراحی لوگو، ساخت تبلیغات و.. مطالعه مفصلی را در باره رنگهای مورد نیاز برند خود و نحوه تأثیر گذاری آن داشته باشیم.
بازاریابی احساسی نیز از این قاعده مستثنی نیست!
به طور مثال به کار گیری رنگ سبز در تبلیغات احساسی ما عمدتاً تداعی کننده آگاهی از سلامت و محیط زیست است.
این در حالی است که رنگی مانند قرمز بیشتر بر احساسات هیجانی، شادی و اشتیاق متمرکز است.
در نتیجه شما باید رنگ متناسب با موقعیت مکانی، اهداف تجاری و.. رنگهای تأثیر گذاری را مورد استفاده قرار دهید.
تا به حال متوجه بازدید بالای بلاگرهایی که روزمرگی میگذارند شدهاید؟
دلیل این استقبال چیست؟
در حقیقت اکثریت مردم از روایتهای داستانی خوششان میاید و این روایتها اصولاً به یاد ماندنیتر از توضیحات معمولی هستند.
پس گفتن یک داستان کوتاه و به یاد ماندنی از برند، محصول یا تجربه استفاده یکی از خدمات شرکتتان به مراتب بازخورد بهتری نسبت به یک معرفی محصول ساده خواهد داشت.
به طور مثال به کار گیری تبلیغات احساسی که در آن یک فرد برای حل مشکل خود مسیری را تا رسیدن به یک محصول مؤثر طی میکند، موجب ایجاد حس تجربه مشابه برای سایر مشتریان میشود.
از سوی دیگر گفتن داستانی که مشتریان شما میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند ممکن است آنها را تشویق به جستجوی محتوای شما در مکانهای دیگر کنند.